همزمان با پایان یافتن ماه صفر و حلول ماه ربیع الاول شاهد رواج یک باور غلط هستیم که بیشتر در شرایط کنونی از طریق پیامک، ایمیل یا شبکههای نظیر وایبر، واتساپ، تلگرام و … منتشر میشود، با این مضمون که پیامبر(ص) فرموده است: هر کس خروج از ماه صفر را به من اطلاع دهد، اهل بهشت است»! به همین خاطر برخی افراد در اولین شب ماه ربیعالاول بر درب مساجد حاضر شده تا به نوعی پایان ماه صفر را اعلام کنند!
این باور غلط که به صورت بشارت بهشت از قول پیامبر(ص) در راستای خوشنودی ایشان از پایان یافتن ماه صفر و آغاز ماه ربیع الاول صورت میگیرد، متأسفانه باعث شده اصل و شأن حدیث، مورد غفلت قرار گرفته و مفهوم آن وارونه جلوه داده شود.
اما اصل واقعه و حدیث چیست؟ این روایت در شأن یکی از بهترین صحابه پیامبر اعظم(ص) ابوذر غفاری است که به دلیل رواج آن باور غلط، محور حدیث به کلی فراموش شده است.
این حدیث در باب معنى قول النبی ص من بشرنی بخروج آذار فله الجنه» از کتاب معانی الاخبار (النص / ۲۰۴) و همچنین کتاب علل الشرایع مرحوم شیخ صدوق (ج ۱ / ص ۱۷۵) و در روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه اثر مرحوم محمد تقی مجلسی (ج ۱۳ / ص ۳) و با سلسله سند زیر بیان شده است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الشَّیْبَانِیُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبُ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الوَرَّاقُ وَ عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْعَبْدِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ»
سلسله سند این روایت به صحابی بزرگوار عبدالله بن عباس منتهی میشود که وی اصل واقعه را اینگونه توصیف میکند:
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ کَانَ النَّبِیُّ ص ذَاتَ یَوْمٍ فِی مَسْجِدِ قُبَا وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ، فَقَالَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ عَلَیْکُمُ السَّاعَهَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّهِ، فَلَمَّا سَمِعُوا ذَلِکَ قَامَ نَفَرٌ مِنْهُمْ فَخَرَجُوا وَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ یُحِبُّ أَنْ یَعُودَ لِیَکُونَ أَوَّلَ دَاخِلٍ فَیَسْتَوْجِبَ الْجَنَّهَ، فَعَلِمَ النَّبِیُّ ص ذَلِکَ مِنْهُمْ فَقَالَ لِمَنْ بَقِیَ عِنْدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ: إِنَّهُ سَیَدْخُلُ عَلَیْکُمْ جَمَاعَهٌ یَسْتَبِقُونَ. فَمَنْ بَشَّرَنِی بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّهُ، فَعَادَ الْقَوْمُ وَ دَخَلُوا وَ مَعَهُمْ أَبُوذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقَالَ لَهُمْ فِی أَیِّ شَهْرٍ نَحْنُ مِنَ الشُّهُورِ الرُّومِیَّهِ؟ فَقَالَ أَبُوذَرٍّ قَدْ خَرَجَ آذَارُ یَا رَسُولَ اللَّهِ.
فَقَالَ(ص): قَدْ عَلِمْتُ ذَلِکَ یَا أَبَاذَرٍّ وَ لَکِنِّی أَحْبَبْتُ أَنْ یَعْلَمَ قُومِی أَنَّکَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّهِ وَ کَیْفَ لَا یَکُونُ ذَلِکَ وَ أَنْتَ الْمَطْرُودُ عَنْ حَرَمِی بَعْدِی لِمَحَبَّتِکَ لِأَهْلِ بَیْتِی فَتَعِیشُ وَحْدَکَ وَ تَمُوتُ وَحْدَکَ وَ یَسْعَدُ بِکَ قَوْمٌ یَتَوَلَّوْنَ تَجْهِیزَکَ وَ دَفْنَکَ أُولَئِکَ رُفَقَائِی فِی الْجَنَّهِ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُون»
از ابن عباس نقل شده که گفت: روزی پیامبر(ص) به همراه تعدادی از اصحابشان در مسجد قبا نشسته بودند، رسول خدا (ص) فرمود: اولین کسی که الان بر شما وارد میشود، مردی از اهالی بهشت است!
برخی از اصحاب تا این سخن را شنیدند، برخاسته و از مسجد خارج شدند تا دوباره وارد شده و اولین کسی باشند که بهشت بر او واجب میشود، پیامبر(ص) متوجه شده و به بقیه اصحاب که نزد ایشان بودند، فرمودند: اکنون جماعتی در حال سبقت گرفتن از یکدیگر، بر شما وارد میشوند، (ولی از میان آنها) کسی که پایان یافتن ماه آذار (نام یکی از ماههای رومی معادل ماه خرداد و در آن زمان معادل ماه صفر) را بر من بشارت بدهد، اهل بهشت است.
آن جماعت برگشتند و وارد شدند و ابوذر نیز همراهشان بود، پیامبر(ص) به آنها فرمود: ما در کدام یک از ماههای رومی هستیم؟ ابوذر گفت: یا رسول الله! ماه آذار به پایان رسیده است.
پیامبر(ص) فرمود: ای اباذر! من این مسأله را میدانستم، ولی دوست داشتم قوم من بدانند که تو مردی از اهالی بهشتی و چطور اینگونه نباشد، در حالی که تو بعد از من به دلیل محبتت به اهل بیتم، از حرم من طرد (تبعید) میشوی، تنها زندگی میکنی و تنها میمیری و قومی که امر کفن و دفن تو را انجام میدهند، به واسطه تو خوشبخت میشوند، آنها دوستان من در بهشتی هستند که به پرهیزکاران وعده داده شده است.
این در حالی است که در میان کتب حدیث، تنها روایتی که اشاره به پایان یافتن ماه صفر و آغاز ربیع داشته باشد، همین روایت است، به نظر میرسد، در برخورد با روایتی که در فضای مجازی و اجتماعی مطرح میشود و به گونهای منطبق بر عقل و منطق نیست، باید با دیده تأمل نگریسته شود و از کارشناسان خبره از میزان صحت حدیث مطمئن شد.
يكي از مصائب رنج آور حادثه عاشورا، جريان اسارت اهل بيت امام حسين(ع) و در رأس آنها حضرت امام سجاد(ع) و حضرت زينب(س) ميباشد. عبيدالله بن زياد پس از كسب تكليف از يزيد بن معاويه در خصوص اسراي كربلا، دستور اعزام آنها را به سوي شام صادر كرد. طبري مينويسد:
عبيدالله بن زياد دستور داد ن و كودكان حسين(ع) را آماده كنند و دستور داد طوق آهنين به گردن علي بن حسين(ع) نهادند. سپس آنها را همراه محفز بن ثعلبه عايذي و شمر بن ذي الجوشن روانه كرد كه پيش يزيد بروند.1
ابن زياد، علي بن حسين(ع) و ني كه همراهش بودند را با زحر بن قيس، محقن بن ثعلبه و شمر بن ذي الجوشن يزيد بن معاويه به شام فرستاد2
در اينكه كاروان اسراي كربلا چه روزي به شهر شام وارد شدند، در بين منابع اختلافات زيادي وجود دارد. در اين خصوص مرحوم محمد ابراهيم آيتي در كتاب بررسي تاريخ عاشورا مينويسد:
بيان اين مطلب كه تاريخ حركت اهل بيت از كوفه به شام و تاريخ رسيدن آنان به دمشق و مدت توقف اسيران آل عصمت در مركز حكومت يزيد و تاريخ حركت آنان از دمشق به طرف مدينه و تاريخ ورود آنان به شهر مقدس مدينه، هيچكدام از اينها به درستي معلوم نيست. اگر كسي اصرار بورزد و بخواهد كه از روي شواهد تاريخي، احتمالی را ترجيح بدهد و تاريخ هر يك از اين حوادث را، هر چند به حدس و گمان نه از روي يقين تحقيق كند، ميتواند بگويد كه اهل بيت امام حسين(ع) پس از آنكه در روز دوازدهم محرم سال 61 هجري وارد كوفه شدند. در حدود يكماه يعني تا حدود بعد از نيمه ماه صفر دركوفه زنداني بودند و يكي دو روز پيش از اربعين آنان را به شام فرستادند و چنانكه بعضي نوشتهاند نيمه ماه ربيع الاول وارد دمشق شدهاند.3
وقتي اسراي كربلا نزديك شهر دمشق رسيدند، ام كلثوم نزد شمر بن ذي الجوشن رفت و گفت: ما را از دروازهاي ببر كه تماشاچيان كمتر حضور داشته باشند و به سپاه بگو اين سرها را از محلها دورتر ببرند تا نگاه مردم كمتر به ما بيفتد. اما شمر در اثر خباثت و پليدي كه داشت دستور داد سرها را بالاي نيزهها زدند و در ميان محملها قرار دادند و آنان را از ميان تماشاچيان عبور دادند.4
به نظر حسن بن علي الطبري5 ، اهل بيت را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، شهر را زيور بستند، به گونهاي كه چشمي نديده بود. سپس پانصد هزار نفر از مردم شام از زن و مرد با دف و طبل و بوق و دهل از خانههايشان بيرون آمدند، در حالي كه جامه نو پوشيده بودند و خود را آراسته بودند به ديدن اسرار رفتند. آن روز شانزدهم ربيع الاول بود و بيرون شهر، مي به پا شد. مردم ميان هم موج ميزدند. چون روز برآمد سرها را به شهر وارد كردند. و هنگام ظهر با رنج فراوان از ازدحام جمعيت به در خانه (قصر) يزيد بن معاويه رسيدند. شيخ عباس قمي مينويسد:
اسراي كربلا را پس از ورود به دمشق در پله كان مسجد (محلي كه توقف گاه اسيران بود) نگه داشتند، پيرمردي از اهل شام نزد اسرا آمد و گفت: حمد، خدا را كه شما را كشت و نابود كرد و آشوب را خاموش كرد. چون سخنش تمام شد، امام سجاد(ع) به او فرمود: قرآن خدا را خواندهاي. گفت: آري فرمود: اين آيه را خواندهاي:
قل لا اسئلكم عليه اجراً الا المودةَ في القربي6
بگو من بر اجر رسالتم چيزي از شما جز مودت و دوستي با اهل بيتم و خويشانم نميخواهم؟
گفت: آري فرمود: ما خويشان پيامبريم . سپس حضرت فرمود: اين آيه را خواندهاي:
انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا7
خداوند ميخواهد رجس و پليدي را از شما اهل بيت دور سازد و شما را پاكيزه گرداند؟
گفت: بله خواندهام. حضرت فرمود: اهل بيت ما هستيم . مرد شامي دستانش را به سوي آسمان بلند كرد و گفت: خدايا من از دشمنان آل محمد و كشندگان آنان بيزاري ميجويم.
بدون شك همين برخوردها و روشنگريها و سخنرانيهاي امام سجاد(ع) و حضرت زينب(س) موجبات رسوايي بني اميه را فراهم آورد. و آنها را از كرده خويش پشيمان ساخت.8
ابن اعثم مينويسد:
سرهاي شهداي كربلا را به همراه امام سجاد(ع) و مغدرات اهل بيت نزد يزيد بردند.آنلعيناشارهكرد سر امام حسين(ع) رادرطشتيزريننهادند.سپس ازفرستادگان ابن زياد سؤالاتي كرد و آنها تفصيل واقعه را براي او بيان كردند.9
وقتي مردم اسراي كربلا را شناختند و به عظمت مقام آنان پي بردند، از كردار يزيد بدشان آمد و او را لعن كردند و دشنام دادند و روي به اهل بيت آوردند. چون يزيد چنين ديد خواست خود را از خون حسين بركنار دارد لذا قتل امام را به گردن ابن زياد گذاشت و او را بر اين كردار لعن كرد.10
سپس يزيد نعمان بن شبير يكي از اصحاب رسول خدا(ص) را خواست و به او دستور داد كه اهل بيت را آماده سفر به سوي مدينه كند. با دستور يزيد اسيران خاندان حسين(ع) را به وطنشان، مدينه الرسول برگرداندند.11
✅امام سجاد علیهالسلام نقل میکنند پس از شهادت امام حسین و اسارت ایشان:
((مردی از کوفیان مرا در خانه خود پنهان کرد و مراقبت نمود و هر بار که نزد من میآمد و میرفت، چنان گریه میکرد که با خود گفتم اگر وفایی در مردم مانده باشد، نزد همین مرد است.
ناگهان یک نفر در کوچه بانگ زد:
علی بن الحسین ، نزد هر کسی هست او را بیاورد و سیصد درهم پاداش بگیرد.»
آن مرد کوفی نیز همانطور که گریه میکرد، دستان مرا بست و گفت:
می ترسم!»
آنگاه مرا بیرون برد و دستبسته تحویل داد و سیصد درهم را گرفت!))
قال الامام ابو جعفر محمد بن علی الباقر علیه السلام:
دقت در حساب به اندازه عقول در دنیا
انما يداق الله العباد في الحساب يوم القيامة علي قدر ما اتاهم من العقول في الدنيا. (1)
خدا در روز قيامت نسبت به حساب بندگانش به اندازه عقلي كه در دنيا به آنها داده است باريك بيني مي كند.
غررالحكم جلد2 - حديث3260 – خاتمةالمستدرك ميرزاحسين نوري- ج1 ص47. معاني الاخبار شيخ صدوق ص 2.
برای خواندن این نماز لازم است در یکی از یکشنبههای ماه ذی القعده غسل کرده و برای نماز وضو بگیرد (یا قبل از غسل وضو بگیرد) و سپس دو نماز دو رکعتی مانند نماز صبح به نیت نماز یکشنبه ماه ذیالقعده بهجا آورد که در هر رکعت، یکبار سوره حمد و سه بار سوره توحید و یکبار سوره ناس و یکبار سوره فلق خوانده میشود و پس از پایان چهار رکعت، هفتاد بار استغفار کرده (گفتن ذکری مانند اَستَغفِرُ اللهَ و اَتوبُ إلیه) و آنگاه یکبار ذکر لا حول و لا قوة الا بالله بگوید و در پایان چنین دعا کند: یا عَزِیزُ یا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ»
مفاتیح الجنان، اعمال ماه ذیقعده، نماز روز یکشنبه، ص۳۴۴.
امام باقر علیه السلام :
تو را به پنج چيز سفارش مي کنم : اگر مورد ستم واقع شدي ستم مکن ، اگر به تو خيانت کردند خيانت مکن ، اگر تکذيبت کردند خشمگين مشو ، اگر مدحت کنند شاد مشو ، و اگر نکوهشت کنند ، بيتابي مکن.*
اگر به تو ظلم شد .
پاسخ هر ظلمی ظلم نیست، عدم رعایت این مساله گاه ناهنجاری های بسیاری در میان شهروندان ایجاد میکند. راننده ای که از چراغ قرمز عبور میکند و وقتی علت را جویا میشویم، گاهی پاسخی این چنین میشنویم که جایی پلیسی چنین برخوردی با من کرد، و من هم برای جبران آن برخورد امروز از چراغ قرمز عبور میکنم.
یا چقدر از دوستی ها که سر همین مساله به هم ریخته شده، دوستانی که هیچکدام معصوم نیستند وگاهی پیش میاید که با کدورتی ناخواسته به دوستش ظلم کند، پاسخش را چه باید داد، با ظلم؟
امام محمد باقر میفرمایند نه، ستم نکن، اگر قرار است خوبی و بذر نیکی در جامعه بپاشی با اخلاق خود این کار را انجام بده.
قرآن رمز پیروزی پیامبر اسلام را در اخلاق بزرگ پیامبر میداند و انک لعلی خلق عظیم .
اگر به تو خیانت شد .
خائن رفتارش پسندیده نیست و برای جبران خیانت اگر قرار باشد خیانت کنیم یعنی ما نیز باید کار ناپسند انجام دهیم و هیچ ناپسندی نیکو نیست. همین معادله ساده بس است برای اینکه جواب خیانت، خیانت نباشد.
اگر تکذیبت کردند .
باید دید نگاهمان چیست؟ آیا رضایت خدا برایمان مهم است یا رضایت خلق؟ ریشه همین جاست.
اگر در پی رضای خدا بودی، همه تکذیبت کنند یا همه تشویقت کنند برایمان فرقی نمیکند، ولی اگر رضای خلق را خواستیم آن وقت است که تکذیب خلق دلمان را به درد می آورد.
پس هر گاه تکذیبت کردند و تو خشمگین شدی، شک نکن رضای خدا را فراموش کرده ای و رضایت مردم را اصل قرار داده ای.
اگر تشویقت کنند .
شاید این از قبلی سخت تر باشد، یعنی این که شاد نشوی از تشویق کسی؛ سخت تر است از اینکه از تکذیب کسی عصبانی نشوی.
اما چرا؟ در این که تشویق کنند و شاد شویم مگر چه آسیبی نهفته است؟
عقل ایجاب میکند دلیل شادی اگر پیدا شد، رفع آن دلیل هم غم می آورد،
وقتی کسی از تعریف کسی خوشحال شد، یعنی از تکذیب او نیز خشمگین خواهد شد. یعنی دلیل شادی اش میشود تایید مردم و خیلی دلائل دیگر مبنی بر اینکه از مدح آن نباید خوشحال شد.
اگر نکوهشت کنند .
گاهی عیب انسان را میگویند، حالا یا آن عیب در وجودمان هست یا نیست، اگر آن عیب درونمان نیست که سیره اهل بیت بخشش است و باید ببخشیم و اگر آن عیب درونمان است، باید آن را هدیه بدانیم در جهت خودسازی.
این رمزی است که از سرزنش کسی ناراحت نشویم، رمز اینکه کارهایمان برای خدا باشد، و شاید همه ی این پنج قسمت از حدیث همین را فریاد میزند، که اگر کار برای خدا باشد، هیچکدام از این پنج رفتار متقابل از ما سر نمیزند.
*من بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج ۷۵، ص (۱۶۷)
حضرت فاطمه زهرا (س):ما اهل بیت پیامبر وسیله ارتباط خداوند با خلق او هستیم، ما برگزیدگان پاک و مقدّس پروردگار می باشیم، ما حجّت و راهنما خواهیم بود؛ و ما وارثان پیامبران الهی هستیم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:
من احب فاطمة ابنتی فهو فی الجنة معی ومن ابغضها فهو فی النار; هر کس فاطمه علیها السلام دخترم را دوست بدارد، در بهشت با من است، و هر کس با او دشمنی ورزد، در آتش [دوزخ] است .»
درباره این سایت